Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Congidan -> cong k. چنگیدن: سخن گفتن

چنگیدن: بازی در آوردن از روی تقلید
to speak

to farce; to emulate
sprechen

-
parler

-
Dehxodâ

Dehxodâ
خمش بودن نکو فضیلست لیکن
نه چندانی که گویندت که گنگی
همان بهتر که در بزم افاضل
زدانشهای خود چیزی بچنگی
که تا معلوم گردد عاقلان را
که تو شاخ گلی یا چوب شنگی .

~خواجه نصیرطوسی
1.0