Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Dirâ n. دیرا: مدت duration; timespan Dauer - Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De Ϣiki-Pâ Mazdak i Bâmdâd   1.0
Dirâyin n. دیرآیین: رسم و سنت tradition Tradition tradition Faramarz Bigdelou به گمانم تراداد برابر شایسته‌ای نیست. بن داد در فرایافت‌های گوناگون و کمابیش بی‌پیوند بهم، کاربرد دارد، دلالت آن به یک فرایافت دیگر، زبان را ناتوان‌تر می‌سازد.
شاید واژه‌ای آشنا مانند دیرآیینی بیشتر بخت پذیرفته شدن داشته باشد.
1.0
Dirândan -> dirân k. دیراندن: به تاخیر افکندن٬ موکول کردن به بعد to defer verschieben reporter Mazdak i Bâmdâd دیرانده
دیر+ راندن= به تاخیر افکندن٬ موکول کردن به بعد

~Mazdak


In tâze gozarâye "direstan" ham mišavad 👍🏻

~Mehrbod
1.0