Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Xwâst n. خواست: اراده will Wille volonté Ϣiki-En Ϣiki-De ϢDict-Pâ _Dehxodâ   1.0
Peysudan -> peysâ k. پیسودن: میل نمودن; اراده کردن به سویی to incline - - _Dehxodâ Ϣiki-En   1.0
Râyâmadan -> râyây k. رآیآمدن: اراده کردن . مصمم شدن بر کاری . نظر پیدا کردن به امری. بر سر آن شدن. اعتقاد یافتن. تصمیم به کاری گرفتن. اراده ٔ کاری کردن to be determined bestimmt werd -   وزآن پس همان کن که رآی آمدت
روان و خرد رهنمای آمدت ~فردوسی
1.0
Yâxtan -> yâz k. یاختن: [ دَ ] (مص ) اراده کردن و قصد نمودن . (از برهان قاطع). آهنگ کردن . (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گراییدن . متمایل شدن . مایل شدن . ナیل کردن . قصد چیزی کردن و روی آوردن یا نزدیک شدن یا کشیده شدن به سوی چیزی

یاختن: عودت کردن; پس رفتن
to intend

to regress
beabsichtigen

-
entendre

-
_Dehxodâ Ϣiki-En

  1.0