Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Fâmtan n. فامتن: (زیست‌شناسی) ساختاری رشته‌ای (یا ریسمان مانند) که درهسته‌یِ یاختهٌ سرگرم بخشش دیده می‌شود و ترابرِ داده‌های ژنتیکی است. برابر این واژه در زبان انگلیسی Chromosome می باشد که خود از زبان آلمانی آمده و به چهره‌یِ Chromosom نوشته می شود, که آن نیز خود از دو واژه‌یِ Chromo و some برساخته شده است: پیشوند Chromo از واژه‌یِ یونانی Khroma، به چم رنگ (همتراز فام)، و پسوند some از واژه‌یِ یونانی Soma، به معنی تن. chromosome Chromosom chromosome Ϣiki-Pâ Ϣiki-En   1.0
Pad v. n. piv. پد: به

پد: مسیر
ad

path
-

Pfad
-

chemin


Avestâ
path انگلیسی به گمان بالا برگرفته از patha اوستا به چم راه میباشد ~مهربد 0.0
Tât v. pav. تات: یا امروزین‌تر, داد ity - - Ϣiki-Pâ Bartholomae پسوند dâd/tât در پارسی باستان همان است که اکنون در اسپانیایی یا فرانسه و انگلیسی شده : -te, -ty برای نمونه واژه‌ی اوستایی drava = سالم میباشد، و dravatât = سلامتی است که امروزه شده «درود». (واژه‌نامه‌یِ زبان کهنِ ایرانی از بارتولومی). این پسوند نام‌ساز بوده و نام‌هایِ مادینه میساخته است.

~مزدک
0
Serât   سرات: مسیر; جاده road Straße route Ϣiki-En واژه ی صراط عربی نیست و از زبان پهلوی سرات به عربی رفته است و این واژه با واژه های لاتین strata و واژه ای انگلیسی و آلمانی street و strasse هم ریشه میباشد. ≈road

~مزدک
1.0
Soxidan -> sox k. سخیدن: سخن گفتن to say sagen dire Mazdak i Bâmdâd سخیدن = حرف زدن.
واژه سخن ( سخ‌وَن) از ریشه ی ست که امروزه بدان میشود گفت: سخ/سغ ؛ برای همین میشود گفت:
سخیدن= to say (انگلیسی)- sagen (آلمانی)

~Mazdak
1.0
Engârvâže n. انگارواژه: واژه‌‌یِ انگار ideophone Ideophon idéophone Mehrbod i Vâraste واژه‌هایی که انگاره‌ای را فرایاد میکنند. برای نمونه «بانگ» که فریاد بلند در یاد میآورد, یا boom در انگلیسی.

~مهربد
1.0
Hamnâd   همناد: شریک partner - - Mehrbod i Vâraste پیشنهاد من«همناد» است.
همناد کوتاهیده‌ی همنهاد است، به چم «روی هم نهادن»
اگر‌ نیک بنگرید «پارتنر» انگلیسی هم از پارت/بهره میآید، دو تن که در چیزی “سهم” دارند.
Hamnâdih = partnership / شراکت
Hamnâd = partner

~Mehrbod
1.0
Tanfâm n. تنفام: کروموزم chromosome Chromosom chromosome Ϣiki-En (زیست‌شناسی) ساختاری رشته‌ای (یا ریسمان مانند) که درهسته‌یِ یاختهٌ سرگرم بخشش دیده می‌شود و ترابرِ داده‌های ژنتیکی است. برابر این واژه در زبان انگلیسی Chromosome می باشد که خود از زبان آلمانی آمده و به چهره‌یِ Chromosom نوشته می شود, که آن نیز خود از دو واژه‌یِ Chromo و some برساخته شده است: پیشوند Chromo از واژه‌یِ یونانی Khroma، به چم رنگ (همتراز فام)، و پسوند some از واژه‌یِ یونانی Soma، به معنی تن. 1.0
Halapand n. هلپند: لُمپن; لمپن lumpen - - Dehxodâ چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ 9 چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷).


--
من به گمانم منبل بر وزن تنبل را مولانا بکار برده بدک نیست ولی هلپند را هم مولانا دارد برای بیکاره و معنای نزدیکی دارد.
~Amin Keykha

لومـپِــن در واژه به چم یک تکه پارچه کهنه و کثیف و ژنده است، به قاب دستمال هم گفته می‌شود.
مارکس با آوردن این واژه در کنار پرولتاریا بر آن بار ویژه ای نهاده که ویکیپدیا به گستردگی در باره آن نوشته.
~MM

ومپِن‌پرولتاریا, زبانزد مارکس و انگلس برای طبقه ای از همبود است (پرولتاریای ژنده) که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راه‌های مشکوک مانند گدایی و واسطه‌گری و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند. ولی در نگاهی دیگر طبقه ای از همبود که با پیشرفت و دگرگونی های بنیادین همبودین علاقه ای ندارد وبیشتر با هم سفرگی و وابستگی به طبقه های تولیدگر، شاغل و کارگر و پولدار می زید.

~Sony Hamedanchi
1.0
Âhisusmâr   آهیسوسمار: دیناسور; دایناسور dinosaur - - Mehrbod i Vâraste با الگوبرداری از سرکار Bahman Farahbakhsh آهی‌سوسمار را من پیش مینهم.


آهی- پیشوند مُرده‌ای است که در زبان پهلویک همان کارکرد ur در آلمانی, یا arche در انگلیسی را دارد. برای نمونه archangel (آهی‌فرشته {ابرفرشته}).

آهی اینجا میشود سرآغازین, پس آهی‌سوسمار همان دایناسور‌ها میشوند.

~Mehrbod
1.0
Barznegâre n. برزنگاره: اتود study Studie étude Ϣiki-En اتود همان study انگلیسی است، یک جور برزش در دیساوری که برای دیس مهادین آماده و ورزیده شوند ~مزدک 1.0
Angulidan -> angul k. انگولیدن: دستکاری کردن to manipulate manipulieren manipuler Dehxodâ Dehxodâ اردشیر درازانگـُـل ؛ بهمن پسر اسفندیار بود... و نام او اردشیر بود کی اردشیر درازانگل خواندندی او را و به بهمن معروف است و او را درازدست نیز گویند. و بروایتی درازانگل از بهر آن گفتند که غارت به دور جایگاه کردی در جنوب و مشرق و روم .(مجمل التواریخ ).

~مزدک
1.0
Bastargozârikardan -> bastargozârikon k. بسترگذاریکردن: تعبیه کردن to embed einbetten - Mazdak i Bâmdâd پیرو ساختار کارواژه انگلیسی و آلمانی که از واژه «بستر» بهره برده‌اند. ~بامداد خوشقدمی 1.0
Delmâye n. دلمایه: روحیه spirit; morale Laune; Stimmung - Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De Ϣiki-De Mazdak i Bâmdâd این روحیه در انگلیسی همان moral است، مانند روحیه ی جنگی ، روحیه شان را باخته اند . این روحیه ، چیزی نزدیک انگیزه و دل داشتن برای انجام کاری ( کاری سخت ) میباشد. برای همین واژه ی دل‌مایه بدید من گویاست و مایه ای را میرساند که کسی در راستای دلاوری و انگیزه‌آوری داراست.
نمونه ی کاربردی:
"آن جنگجویان با همه ی آسیب هایی که خورده اند، هنوز دلمایه ی بزرگی برای پایداری دارند ~مزدک
1.0
Jibzangidan -> jibzang k. جیبزنگیدن: شماره‌گیری ناخواسته to pocket dial - - Mehrbod i Vâraste جیبزنگ
dial را در انگلیسی بریتیش همان ring هم میگویند:
I ring you (british) = I call you
~مهربد

جیبزنگیدن خوبه.
ببخشید من بهتون زنگ نزدم٬ جیبزنگ شد! جیبزنگید! خودش جیبزنگیده!

~مزدک
1.0
Ravešmandâne b. روشمندانه: علی القاعده typically in der Regel - Mehrbod i Vâraste این همان
In der Regel آلمانی برابر typically انگلیسی است و پیوند چندانی با rule ندارد. ببشتر بچم نورمال است normalerweise و نورمال در پارسی برابر بهنجار و هنجار برابر راه و روش ( معمول و پذیرفته) است. پس میشود بجای علی‌القاعده٬ روشمندانه یا روامند هم گفت ( هردو از رفتن)
نمونه کاربرد:
نمایندگان مردم (که علی القاعده باید نماینده مردم باشند و خواسته های آن ها را پیگیری کنند) بدنبال مسایل دیگر رفته اند.

~Mazdak
1.0