Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Kârâmad | z. n. | کارامد: تاثیرگذار | effective | Wirksam | efficace | Ϣiki-En Ϣiki-En _Dehxodâ | 1 | |
•Hanud —> Honud | ||||||||
•Honud | n. | هنود: اثر; تاثیر | effect | Wirkung | effet | 1.0 | ||
•Delhonây | z. | دلهنای: تحت تاثیر قرار دهنده | touching; affecting | - | affectant | Mehrbod i Vâraste | بسان دلگشای و دلنواز, آنچه دل را میهُناید. ~مهربد | 1.0 |
•Honudan -> honâ | k. | هنودن: تاثیر کردن; اثر گذاشتن | to affect | beeinflussen | affecter | _Dehxodâ | کارواژه ی کهن آن خشنویتن بوده = خشناتای = هشنودن - هنودن که در آغاز به چم اثر راضی کننده و کار قانع کننده بوده. ~مزدک |
1.0 |
•Andargir | z. | اندرگیر: دیالکتیک | dialectical | dialektisch | dialectique | Ϣiki-En Ϣiki-De | از آنجا که این واژه چه در گفتگو و چه در پیوند یک جور تاثیر متقابل چرخه ای و نهادینِ پیوسته را نشان میدهند ، میتوان بجای آن (زاب) گفت همدرگیر (همدر همان اندر با ورتش نوین است) بخش درگیر ، همان تاثیر متقابل را نشان میدهد "هم" ، نشانه ی هنباز بودن چند سو در این فرایافت است که بروی هم نشان میدهد که چیزی یا چیز هایی با هم در گیر و دار هستند، نون، چه یک گفت وستیز باشد و چه یک پیوند سازمانی ~مزدک |
1.0 |