Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Yang n. ینگ: قاعده; اصلوب method; manner Methode; Weise méthode; manière _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-Pâ   1.0
Daštân n. دشتان: حیض; قاعده; پریود period (menstrual) Period (Menstruation) période menstruelle Dehxodâ   1.0
Dahnâd n. دهناد: نسق; قاعده, سلک; ترتیب و نظام; rule; mode; manner; layout Regel - _Dehxodâ Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-En Ϣiki-De Dasâtir   1.0
Ravešmandâne b. روشمندانه: علی القاعده typically in der Regel - Mehrbod i Vâraste این همان
In der Regel آلمانی برابر typically انگلیسی است و پیوند چندانی با rule ندارد. ببشتر بچم نورمال است normalerweise و نورمال در پارسی برابر بهنجار و هنجار برابر راه و روش ( معمول و پذیرفته) است. پس میشود بجای علی‌القاعده٬ روشمندانه یا روامند هم گفت ( هردو از رفتن)
نمونه کاربرد:
نمایندگان مردم (که علی القاعده باید نماینده مردم باشند و خواسته های آن ها را پیگیری کنند) بدنبال مسایل دیگر رفته اند.

~Mazdak
1.0