Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Raydak | ||||||||
•Hâmray' | n. | هامرای: عقل سلیم | common sense | gesunder Menschenverstand | bon sens | Mazdak i Bâmdâd | رآی فزون بر نگر، با خرد و دریافت و اندیشه هم سروکار دارد ( در چامه های کهن هم بیشتر با فرّ میاید ( فر و رآی) ) پخته رای ؛ خردمند و مجرب . باتجربه . باتدبیر. مدبر. عاقل (dehkhoda) ~مزدک |
1.0 |
•Rayâmadan —> Râyâmadan | ||||||||
•Niyudan -> niyâ | k. | نیودن: عبادت کردن | to pray | beten | prier | Ϣiki-En | 1.0 | |
•Niyâyeš | n. | نیایش: عبادت | prayer | Gebet | prière | Dehxodâ | 0.0 | |
•Nârow | n. | نارو: مکر خیانتگونه | betrayal | Verrat | - | Dehxodâ | 0.0 | |
•Jânamâz | جانماز: سجاده | praying mat | - | - | Dehxodâ | 0.0 | ||
•Kažpeymâni | n. | کژپیمانی: خیانت | perfidy; betrayal | - | - | Mazdak i Bâmdâd | خیانت برابر با فریب و حیله و ناراستی و دروغ دشمنی و دغابازی و ........ نیست. خائن کسی است که در نَما، دوست و یاور بنماید و پیمان (گفتاری، همکاری و دوستی ..) بسته باشد ولی در هنگامی که بهای پیمان را از وی درخواهند، آنرا بشکند. درست است که اینکار دربردارنده ی اندی از فریب و ناراستی و دروغ و دشمنی میباشد ولی با این فرایافت ها یکی نیست. خیانت را کسی میتواند بکند که دارای پاسخوَری در برابر یک پیمان و زینهار و .. باشد و نه کسی که هیچ پیمانی نبسته و تهی از پاسخوَری است. بر این پایه به خائن میشود گفت کژپیمان و خیانت همان کژپیمانی است خیانت در امانت = کژپیمانی در پیمانسپرده ~مزدک |
0.8 |
•Kažpeymân | z. n. | کژپیمان: خائن | perfidious; betrayer | - | - | Mazdak i Bâmdâd | خیانت برابر با فریب و حیله و ناراستی و دروغ دشمنی و دغابازی و ........ نیست. خائن کسی است که در نَما، دوست و یاور بنماید و پیمان (گفتاری، همکاری و دوستی ..) بسته باشد ولی در هنگامی که بهای پیمان را از وی درخواهند، آنرا بشکند. درست است که اینکار دربردارنده ی اندی از فریب و ناراستی و دروغ و دشمنی میباشد ولی با این فرایافت ها یکی نیست. خیانت را کسی میتواند بکند که دارای پاسخوَری در برابر یک پیمان و زینهار و .. باشد و نه کسی که هیچ پیمانی نبسته و تهی از پاسخوَری است. بر این پایه به خائن میشود گفت کژپیمان و خیانت همان کژپیمانی است خیانت در امانت = کژپیمانی در پیمانسپرده ~مزدک |
1.0 |
•Biyâbândan —> Biyâbânidan | ||||||||
•Biyâbânidan -> biyâbân | k. | بیابانیدن: به بیراهه بردن; فریفتن | to lead astray; to deceive | - | - | MacKenzie Ϣiki-En | 1.0 |