Pârsig B. Negizeš English Deutsch French P. Rišešenâsih Lev
Varte n. ورته: اختلاف (کوچک) variation; fluctuation Variation variation Mehrbod i Vâraste   1.0
Vartâ n. ورتا: گوناگون: چیزهایی که دگرسانی اندکی با یکدیگر دارند variant - - Ϣiki-En   1.0
Varteš n. ورتش: واریاسیون; فرایند ورتیدن (تغییر کردن)

ورتش: تفاوت ریز; چیزیکه اندکی دگرسان از همجنس/همانند خود باشد
variation

variation
Variation

Variation
variation

variation
Ϣiki-En ~Avestâ

Ϣiki-En
  1.0
Vartân z. ورتان: varying - - Ϣiki-En ~Avestâ   1.0
Vartandeš n. ورتنش: فرایند متغیرسازی variabilization (math.) Variabilisierung - Mehrbod i Vâraste   1.0
Vartâni n. ورتانی: variety Vielfalt variété     1.0
Vartâyi n. ورتایی: سنجش پراکندگی variance - - Ϣiki-En   1.0
Vartande z. n. ورتنده: متغیر variable Variable variable Ϣiki-En ~Avestâ   1.0
Vartidan -> vart k. ورتیدن: تغییر کردن; تغّیر to vary variieren varier Ϣiki-En Avestâ ~Farhangestân   1.0
Vartešgar n. ورتشگر: variator Variator variateur     1.0
Vartâftan -> vartâb k. ورتافتن: منکسر کردن to deflect ablenken dévier Dehxodâ   1.0
Vartandegi n. ورتندگی: متغیر بودگی variability - - Ϣiki-En   1.0
Vartasidan -> vartas k. ورتسیدن: جلوس کردن to sit sitzen asseoir Dehxodâ   1.0
Farâhang n. فرآهنگ: اُورتُن overotne Oberton -     1.0
Vartandidan -> vartand k. ورتندیدن: متغیرسازی کردن to variablize (math.) variabilisieren - Mehrbod i Vâraste   1.0
Barxašomâr n. برخه‌شمار: صورت کسر numerator Zähler numérateur Ϣiki-En Ϣiki-De _Dehxodâ   1.0
Nešastnâme n. نشستنامه: صورتجلسه proceedings Verfahren procédure Farhangestân   0.5
Rox n. رخ: صورت; وجه face Gesicht visage Ϣiki-En   0.1
Bargâmidan -> bargâm k. برگامیدن: الگورتیم شدن to be algorithmized algorithmisiert werden - Mehrbod i Vâraste الگوریتم گام به گام نمایی یک روند است.
برگامیدن, گامیدنی که راستا گرفته باشد.

~مهربد
1.0
Bargâmeš n. برگامش: الگورتیم سازی algorithmization Algorithmisierung algorithmization Mehrbod i Vâraste   1.0
Bargâmândan -> bargâmân k. برگاماندن: الگورتیم کردن to algorithmize algorithmisieren - Mehrbod i Vâraste الگوریتم گام به گام نمایی یک روند است.
برگاماندن, گاماندنی که راستا دارد.

~مهربد
1.0
Xwârazmikidan -> xwârazmik k. خوارزمیکیدن: الگورتیم کردن to algorithmize - -     1.0
Vagarna n. وگرنه: در غیر این صورت otherwise Andernfalls autrement Dehxodâ   0.0
Harâyne b. هراینه: در هر صورت; در هر حال anyways jedenfalls; sowieso de toute façon Ϣiki-En _Dehxodâ   0.1
Gozarešgari n. گشارشگری: رپورتاژ; شرح جریان امر reportage Reportage reportage     1.0
Gozârešgari n. گزارشگری: رپورتاژ; شرح جریان امر reportage Reportage reportage     1.0
Barxaraj n. برخه‌رج: خطی که در کسر صورت را از مخرج جدا میکند line of fraction - -     1.0
Tištar   تیشتر: شباهنگ (تیشتر، شعرای یمانی) پرنورترین ستاره آسمان در هر دو نیم‌کره آسمان است. این ستاره از ماه آبان رفته ‌رفته پا به آسمان شب در پهنای گیتاییِ ایران‌زمین مینهد. از همینرو نام این ستاره برجسته آسمان را ماه آبان یا همان تیشتر گذاشتند. sirius - - MacKenzie Ϣiki-Pâ Ϣiki-En Ϣiki-Pâ   1.0
Bol v. piv. بل: کثیر; بسیار poly - - Dehxodâ از سویی پُر را اگر بتوانیم برای full و بل را برای many بگذاریم، همپوشانی‌ها کمتر می‌شود. «پر» در جایگاه برواژه همیشه به‌چم much و many بوده ولی در جایگاه زاب چمِ full می‌دهد. بنیاد بر این بُل- را که همان گونه که شما می‌گویید ورتشی از پر است برای پیشوند زابسازِ many = بسیار، چندین بگذاریم.

~Nader Tabasian
0.0
Negarzani n. نگرزنی: تضارب آراء - - - Mehrbod i Vâraste نگرزنی, همسنگ رایزنی (مشاورت)
~مهربد
1.0
Dowmân n. دومان: شک doubt Zweifel doute Mazdak i Bâmdâd گمان= vi+mân
vi=2=separate
میتوان این واژه را ورتید و گفت:
دومان=شک [dowmân]
دوماندن=شک داشتن
دومانیدن= شک کردن
دومانده= مشکوک

~Mazdak
1.0
Kâfexâne n. کافه‌خانه: کافی شاپ coffee shop Caféhaus café Mehrbod i Vâraste از آنجاییکه قهوه‌خانه این روزها آدم را یاد چیز دیگری میاندازد میشود از ورتش امروزین‌تر قهوه بهره گرفته و گفت کافه‌خانه. ~Mehrbod 1.0
Bahâbarg   بهابرگ: قبض bill - - Mazdak i Bâmdâd بجای bill که به هرجور برگ بهادار و نماینده ی ارزش گفته میشود ( و بلیط! هم از آن است) میشود گفت : بهابرگ . هتّا بجای صورتحساب (پرداخت نشده) هم.

~مزدک

با اوراق بهادار Wertpapiere قاتی نشود!
~mm
1.0
Setâmidan -> setâm k. ستامیدن: اعتماد کردن to trust vertrauen - ~MacKenzie Mazdak i Bâmdâd <<در پهلویک کارواژه‌یِ «اپستامیدن / apestâmidan» را داریم به چم "اعتماد کردن / to trust".>> ~مهربد

سـَتامیدن [setâmidan] اگر بنگریم که این کارواژه از دو بخش ape + stamidan باشد و ape ( = به امروزی ) ، میتوان گفت (چیزی را) بستامیدن یا به سادگی سـِتامیدن ('به' چیزی) :
مردم او را میبستامند = مردم به او می ستامند
در پارسی واژگانی که با es، ... آغاز میشدند میتوانند بگونه Se ... نیز ورتیده شوند: مانند :
استاره = ستاره
اسپاس= سپاس
اسپاس = سپاش
اُشتـُر = شـُتـُر
اِیزد = یـَـزد...
پس اگر اپستامیدن تا به امروز برجای می ماند، میشد بستامیدن یا سـِتامیدن، مانند اپسپوردن، که شده سپردن

~مزدک
1.0
Bestâmidan —> Setâmidan
Xodaki n. خودکی: عکسی که کس از خود میاندازد selfie Selfie selfie Mazdak i Bâmdâd در سلفى (واژه مورد نظر من) مهم این دو مورد است كه ١-فرد از خودش به تنهایى و یا با چند نفر دیگر ٢-عكس بگیرد.
به صورتى: از خود/خودشان + فعل عكس گرفتن
Selfie is a self portrait photography
بنابراین شاید:
عكس خودنگاره
ولى خودك هم نو بودن و كوتاه بودن را دارد و هم مثل واژه سلفى فراخ است به متنهاى مختلف راحت تر گره میخورد و در عین حال «خود-سلف» را هم دارد. ~مرجان شیرازی

چون سلفی یک واژه ی (زاب ونام) هام‌ساخته و کوتاهیده ی نوازش کرده ( مانند حسنی بجای حسن) میباشد٬ بهتر است بگوییم:
خودکی khodaki
یک خودکی گرفتم
روانتر است تا گفتن : یک خودک گرفتم

~مزدک
1.0
Andargir z. اندرگیر: دیالکتیک dialectical dialektisch dialectique Ϣiki-En Ϣiki-De از آنجا که این واژه چه در گفتگو و چه در پیوند یک جور تاثیر متقابل چرخه ای و نهادینِ پیوسته را نشان میدهند ، میتوان بجای آن (زاب) گفت همدرگیر
(همدر همان اندر با ورتش نوین است)
بخش درگیر ، همان تاثیر متقابل را نشان میدهد
"هم" ، نشانه ی هنباز بودن چند سو در این فرایافت است
که بروی هم نشان میدهد که چیزی یا چیز هایی با هم در گیر و دار هستند، نون، چه یک گفت وستیز باشد و چه یک پیوند سازمانی ~مزدک
1.0
Barzidan -> barz k. برزیدن: کار کردن; علم کردن

برزیدن: ممارست کردن; تمرین کردن (فکری و یادگیری)
to do; to perform

to practice; to exercise
-

üben
-

s'entraîner; s'exercer
Ϣiki-En Ϣiki-En ϢDict-Pâ _Dehxodâ

Dehxodâ
برزیدن ورتشی از همان ورزیدن/ورزش است که پرداختن به کار همراه با اندیشه و یادگیری است. ~مهربد 1.0