Pârsig | B. | Negizeš | English | Deutsch | French | P. | Rišešenâsih | Lev |
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
•Farâvâžik | z. | فراواژیک: مجازی | figurative | übertragen; figürlich | - | Mazdak i Bâmdâd | چمی از یک واژه که فرای چم بُنواژه آن است، همان چم figurative آن است. برای نمونه میگوییم: او نان آور خانواده است ، در اینجا آن کس، همواره و براستی با خود نان نمیآورد، بساکه فردید همان است که او نیاز های خانواده را فراهم میسازد. پس در اینجا این واژه یک چم واژیک دارد و یک چم فراواژیک. | 1.0 |